.:. حالیـے حولیـے .:.

✗ בم هر چـے بامـرااامـ בاغ בاغ ✗

چت کردن یک آقا پسر با یک دختر خانم!!

  

 
پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟

دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz

پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟

دختر‌ : تهران/نازنین/۲۲

پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.

دختر: مرسی!شما مجردین؟ 

پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟

دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟

پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟

دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.

پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.

دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟

پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟

دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟

پسر : خیابون دربند. شما چی؟

دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟

پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟

دختر : اسم فامیلی شما چیه؟

پسر : من؟ حسینی! چطور؟

دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟

پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..

دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!

پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!

دختر :‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای

پسر : باشه عمه ملوک! بای……

[ دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:چت کردن یک آقا پسر با یک دختر خانم!!,

] [ 18:56 ] [ ×ڪیانـا× ]

[ ]

چت با همسر

 شوهر: سلام،من Log in کردم.

 
زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟

شوهر:
Bad command or File name
 
زن: ولی من صبح بهت تاکید کرده بودم!
 
شوهر: Syntax Error, Abort, Retry, Cancel
 
زن: خوب حقوقتو چیکار کردی؟
 
شوهر: File in Use, Read only, Try after some Time
 
زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من.
 
شوهر: Sharing Violation, Access Denied
 
زن: می دونی، ازدواج با تو واقعا یک تصمیم اشتباه بود.
 
شوهر: Data Type Mismatch
 
زن: تو یک موجود بدرد نخور هستی.
 
شوهر: By Default
 
زن: پس حداقل بیا بریم بیرون یه چیزی بخوریم.
 
شوهر: Hard Disk Full
 
زن: ببینم میتونی بگی نقش من تو زندگی تو چیه؟
 
شوهر: Unknown Virus Detected
 
زن: خب مادرم چی؟
 
شوهر: Unrecoverable Error
 
زن: و رابطه تو با رئیست؟
 
شوهر: The only User with Write Permission
 
زن: تو اصلا منو بیشتر دوست داری یا کامپیوترتو؟
 
شوهر: Too Many Parameters
 
زن: خوب پس منم میرم خونه بابام.
 
شوهر: Program Performed Illegal Operation, It will be Closed
 
زن: خوب گوشاتو بازکن، من دیگه بر نمیگردم!
 
شوهر: Close all Programs and Logout for another User
 
زن: می دونی، صحبت کردن باتو فایده نداره، من رفتم

[ یک شنبه 25 تير 1391برچسب:چت با همسر,

] [ 11:51 ] [ ×ڪیانـا× ]

[ ]

صفحه قبل 1 صفحه بعد